مانی عزیز تر از جانممانی عزیز تر از جانم، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره

برای مرد فردا............مانی

فقط عکس

  همش دنبال حلزون و پیشی بودی تو این عکس هم حلزون دستته اینجا هم پارک جنگلی کیاشهر   چندتایی حلزون دستت بود که بادیدن پیشی اونارو بهش تعارف کردی بس که پیشی رو دوست داری حلزونارو ریختی جلوش تا بخوره ,ولی از قیافه ی پیشیه معلومه از این حرکتت خیلی خوشش نیومد اینجا هم دم پیشی رو گرفته بودی دستت دور حیاط می چرخیدید که تا اومدم ازت عکس بندازم یهو جوگیر شدی رفتی تو کار بوسیدن پیشی چقدر خوشحال بودی وقتی ریحانه جون و آقا رضا هم بودن سه تایی کلی تو حیاط خوش بودید تو هم همش دست میزدی,اینجا هم داری میگی دست مامان جون در حال پاک کردن ماهی بود که دایی جونم بغلت کرد تا از نزدیک ببینی ...
8 آبان 1392

ثبت کودکانه هایت

  مانی بی همتای من بعد از وقفه ی کوچولو تو ثبت بخشی از خاطراتت اینجا تو وبلاگت بازم برگشتم تا از ثبت کودکانه های تو بهترین بهترین من ,لذت ببرم و هدیه ی کوچکی باشه برای مرد فردای زندگی ... مانی عزیزم البته عشقم تو این مدت از روش های دیگه ایی که همیشه برای ثبت لحظه های ناب کودکیت دارم استفاده کردم تا حتی خاطرات این مدت رو از دست ندی...نمی دونم روزی که خاطراتت رو می خونی چه حسی خواهی داشت ؟     این مدتی که وبلاگت رو ننوشتم سرمون حسابی گرم بود یه مسافرت شمال هم داشتیم تازه عروسی عمو آرش هم رفتیم (پسردایی مامان)و کلی مهمونی و یه عالمه شیرین زبونی که نمی دونم از کدومش بگم: از ای بابایی که یاد گرفتی ...
8 آبان 1392

جالب انگیز

جالب انگیز هاااا هر وقت که شلوار یا شورتی که جیب داره پات کنم دست می کنی تو جیبت و با تعجب می گی:مامان نیست؟!؟وقتی می پرسم چی؟؟؟ جواب میدی پول.اولین بار تو نوزده ماهگی اینجوری درخواست پول کردی.منم  برای کثیف نبودن بهت پول نو می دم که بلافاصله مچاله اش می کنی و میذاری جیبت و گاهی هم کلید خونه رو بر میداری میری سمت در و با کشیدن دستگیره بازش می کنی وقتی می پرسم آقا مانی کجا؟جواب میدی:دد پنیر دوده(گوجه).نون. چند وقت پیش کاری رو که نباید ,انجام دادی و من حسابی شاکی شدم از دستت که یهو بی اختیار ولوم صدام رفت بالا نشستم روبروت (فیس تو فیس)وبا عصبانیت گفتم مانی مانی آخه چرا به حرف مامان گوش نمی دی؟؟؟ که یهو گوشت رو آوردی جلوی دهنم تا ...
19 مهر 1392

مطالب مفید

امروز داشتم یه مطلبی در رابطه با جابجایی می خوندم که به نظرم جالب اومد گفتم بذارمش اینجا تا مامانای دیگه هم  در زمان جابجایی برای کوچولوهاشون استفاده کنند: جابجا شدن و سازگاری کودکان همیشه باید در نظر داشت که توانایی کودکان در رویارویی با شرایط جدید خانواده متفاوت است.آنها نیاز به زمان برای سازگاری با محیط جدید دارند. اگر والدین به دیدی مثبت به جا به جا شدن بنگرند ,بچه ها نیز سریعتر خود را با محیط جدید وقف می دهند. سن کودک و بافت شخصیتی او تاثیری مستقیم بر رفتارها و عکس العمل او در برخورد با جابجایی دارد. برخی زودتر و برخی نیاز به زمان بیشتر برای سازگاری دارند.رفتارها و عکس العمل های آنها ناشی از رفتار والدینشان و مراق...
19 مهر 1392

روز جهانی کودک

امروز یه روزه خوبه,روز قشنگ کودک,تبریک می گم بچه ها : روز شما مبارک امیدوارم همه ی بچه ها در دنیایی سرشار از صلح و آرامش و آزادی زندگی کنند و از جنگ و ترس و اظطراب و تنش به دور باشند. آمین   و مهرگان نیز بر همگان مبارک         مانی قشنگم روزت مبارک ...
16 مهر 1392

بیست و یکمین ماهگرد

پسرم بیست و یکمین ماهگیت مبارک,سه ماه دیگه دو سالتم پر میشه میبینی چقدر زمان زود می گذره؟ یادمه وقتی که کوچیک بودم خیلی خیلی زمان دیر می گذشت باید کلی انتظار می کشیدیم تا یه سال سپری شه ولی الان خیلی خیلی زمان زود می گذره مانی جونم تو بیست و یک ماهگی می تونی کلی کلمه ی درست بگی و کلی کلمه ی بامزه مثل شکم که بهش میگی شمک.یا ای بابا بازم اومدم برات بنویسم و از خاطرم رفت یا وقتی که دلت بغل می خواد میای و می گی مامان ببل...یا جمله های جالب مثل مانی ترسیدی!وقتی از چیزی بترسی می گی مانی ترسیدی.دیروز ناخنم کمی پوستت رو خراشید و رو به من گفتی:مامان پام درد,کلی دلم ریش ریش شد و سریع رفتم ناخنم رو گرفتم.وقتی یه بار صدام می کنی و ...
10 مهر 1392

بازم یه مروارید دیگه

تقریبا یه هفته پیش دهمین دندونتم در اومد (دومین دندون آسیاب) حالا امروز بازم یکی دیگه ,نه به اون مدت طولانی که دندونات قصد بیرون زدن نداشتن نه به حالا که... تا الان یازده تا دندون داری خوشگلکم مبارکت باشه دیر در اومدن دندون هم خوبه هم بده,خوبیش دیرتر خراب شدنشه  خصوصا با این قطره های آهن خارجیش هم کمی سیاه می کنه و لی بدیش اینه که وقتی دیگه به سنی میرسی که بتونی غذای سفره بخوری بدون دندون کمی سخته مانی هم همیشه تموم خوراکی ها رو با دندونا جلوش می جویید مثل موش موشی از خوردن یه سری چیزا هم که نیاز به جویدن بیشتر داشت شونه خالی می کرد بعد یه مدت تازه متوجه شدم که خب حق داره بچه بدون دندون آسیاب خوردن یه سری چیزا سخته و ...
7 مهر 1392