مانی عزیز تر از جانممانی عزیز تر از جانم، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

برای مرد فردا............مانی

مانی و دریا

1392/5/21 2:09
نویسنده : مامان مانی
443 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز همراه مامانی و بابایی و دایی جون حسینم رفتیم دریا

منم که خب خودتون بهتر می دونید ,عاشق دریا وآب بازیم با اردک بادیی که بابایی برام خرید البته دست در دست دایی جونم رفتم تو آب...واااااااای که چقدر خوش گذشت مخصوصا اینکه دایی جونمم بود                 

اینجا هم لوس شده بودم بیا و ببین,لمیده بودم به اردکه و داشتم حسابی کیف می کردم

کامیونم رو مامانی از تهران به همین نیت که کنار ساحل بتونم باهاش شن بازی کنم برام آورد

ای ول مامانی{#emotions_dlg.e29}

اینم یه لاکی شنی که ساخته و پرداخته ی دست مامان و باباست{#emotions_dlg.e19}

واااااااااای یکی منو بگیره ,آب منو برد

اینجا هم دیگه راضی نشدم که سوار اردکه شم

آخه وقتی که خیلی بهش اعتماد کردمو وزنم رو انداختم روش چپه شدیم تو دریا

منم تا می خورد کتکش زدم اصلا قهر قهر تا روز قیامت{#emotions_dlg.e24}

ترجیحا خودم بدون کمک آقا اردکه میرم تو دریا

اینجا هم بس که شیطونیم می اومد این ژست رو گرفتم برای مامانی

بابایی میشه عینکا مون رو عوض کنیم؟؟؟

مشغول پر کردن کامیونمم دیگه

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

آزاده
21 مرداد 92 11:37
عزیزم با عینک حسابی خوردنی شده


مرسی خاله جون
مامان اریو
22 مرداد 92 1:48
عزیزممممم معلومه حسابی بهش خوش گذشته

من که امروز داشتم به بابای اریو می گفتم دلم دریا می خواد


جاتون خیلی خالی بود
مامان ساجده
24 مرداد 92 14:53
معلومه حسابي به ماني جون خوش گذشته
اميدوارم هميشه لبات خندون باشه گل پسر


خیلی خوش گذشته و جای شما و متین عزیز هم خالی بود
ممنون خاله
مامان آروین
29 مرداد 92 4:28
به به همیشه به گردش و تفریح . ایشالله همیشه خوش باشید و خرم گل لبخند رو لبهاتون . قربون برق چشمهات اون عکس شیطونکیتو خیلی دوست دارم . بووووووووووووووووووووس بووووووووووووووووس . مامان و بابایی چه لاک پشت قشنگی رو شن حک کردید


ممنونم خاله جونم.
منم تو یه چشم به زدن لاکپشت رو منهدمش کردم