مانی عزیز تر از جانممانی عزیز تر از جانم، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

برای مرد فردا............مانی

یه صبح با مانی در شمال

1392/5/19 15:29
نویسنده : مامان مانی
570 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی که شمالی صبح زودتر از خواب پا میشی و یه شادی وصف نشدنی توی چشاته

قبل صبحونه حتما باید  بری یه چرخی تو حیاط بزنی

صبح امروز که رفته بودی تو حیاط مامان جون رو مجبور کردی برات حلزون جمع کنه البته مامان جونم با کمال میل هر چی که بخوای برات فراهم میکنه ,سر صبح تو باغچه کلی برات حلزون پیدا کرد

اینم حلزونای بیچاره که  خودشون رو تو دستای گرم و کوچولوی یه پسر بچه ی وروجک دیدنو کلی ترسیده بودن

میرفتن تو صدفشون و دیگه می ترسیدن که بیان بیرون ,

اینم چند ساعت بعد که آماده شده بودی با مامان جون بری ددر

ببین تو رو خدا داری چه جوری گلا رو می بوسی

مانی متفکر,

به چی فکر می کنی آخه گل پسرم؟؟؟

هی وای من بازم چشش به پیشی افتاد

توگلا دنبال چی می گردی جوجوبلا؟؟؟بازم حلزون!!!

نه تورو خدااااااا

به به جارو رشتی,چه خوش دستم هست

مامان جون من دیگه بیرون نمی یام خودت تنها برو لطفا

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

الهام مامان آوینا
19 مرداد 92 20:11
پسر جارووووووووووو نکن مهمون میاداااااااااا


خاله زودتر می گفتی دیگه کار از کار گذشته
مامان آروین
20 مرداد 92 13:34
عید آمد و عید آمد با نقل و نوید آمد
رمضان مبارک رفت این فطر سعید آمد
دنیا شده یکسر گل هرگوشه پرازبلبل
هر خاک شده بستان چون نور امیدآمد
این عید فرخنده را به همگی شما عاشقان ودلدادگان صیام تبریک و تهنیت عرض می نمایم . . .


عید بر شما هم مبارک عزیزم
mamane radin
21 مرداد 92 0:44
bah bah che gol pesariiii


ممنون از لطفتون خاله جون
آزاده
21 مرداد 92 11:40
خوش بگذره.منم هوس شمال کردم


بازم ممنون.ایشالا به زودی یه سفر برید شمال
khale nasy
27 مرداد 92 11:50
salam mani.khubi khale.mashalla cheghghad bozorg shodi...buuuuus


خاله نسیییییییییییییییییییی
دلم خیلی براتون تنگ شده ,خاله جون پس کی میای خونمون؟؟؟نیایش جون رو ببوس
مامان مانی
3 شهریور 92 9:03
مانی جونمو ببوسید همیشه شاد باشید


شما هم مانی خوشگلت رو ببوس عزیزم