مانی عزیز تر از جانممانی عزیز تر از جانم، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره

برای مرد فردا............مانی

مانی و آجی مائده و داداش ابوالفضل

1392/5/23 15:02
نویسنده : مامان مانی
418 بازدید
اشتراک گذاری

خونه ی مامان جون که بودیم چند شب پشت هم مهمونی بود

یه شب خانواده ی خاله اینا اومده بودن که نوه های خاله جانم بودن مانی همش دنبال آجی مائده و داداش ابوالفضل می دوید اینور و اونور...اینقدر دم غروب رفتید تو حیاط و اومدید بالا که تموم پشه ها دنبالتون راه افتادن تو خونه

پشه های بی رحم تا تونستن مانی جونم رو نیش زدن

خیلی دلم می خواست کنار مائده جون و ابوالفضل جون یه عکس داشته باشی

یه چندتایی انداختم ولی شمای وروجک همش در حال ترک صحنه ی عکاسی بودی

بچه ها محکم گرفتنت تا من بتونم یه عکس بندازمخنده

ولی انگار موفق نشدنناراحت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

آزاده
23 مرداد 92 17:08
ای مانی شیطون.چهره نازت تو هیچ کدوم از عکس ها جدیدت نیست که خاله


آخه همش در حال فرار بودم
نرگس مامان باران قلنبه
23 مرداد 92 18:49
ای جونم عکساتم خیلی قشنگه
فاطمه جون الان شمالی ؟
به خاطر قرار فردا ازتون میبرسم اگه تهرانی شما هم بیا


ممنونم عزیزم
الان تهرانم
میام تو وبت توضیح میدم.به هر حال ممنونم ازتون
مامان ساجده
24 مرداد 92 14:50



مرسیییییییییییی
الهام مامان آوینا
1 شهریور 92 2:06
ای بابا مانی هم از دوربین فراریه که...
ببخشید چرا فرصت نمی کنی بیای نت؟؟؟؟؟؟؟ البته ببخشید حس کنجکاویم فعال شد.. راستی عزیزم من دستور اش حلوایی را یا سمنو و حلیمی که گفته بودید تو وب دارید پیداش نکردم... میشه ادرس پپستش را برام بگذارید البته اگر زحمتی نیست..


میبینی ترو خدا
تو وبلاگتون توضیح دادم عزیزم
الهام مامان علیرضا
7 شهریور 92 9:48
فدای این پسر شیطون
وقتی بچه ها سوژه میشن باسد مرتب عکس بگیری شاید جند تاش به درد بخور شه!!


خدا نکنه خاله جونم
آره منم موافقم الهام جون دقیقا همینطوریه که میگی