هجده ماهگی پسرم
هجدهمین ماهگردت مبارک مانی جونم
صبح امروز با بابایی بردیمت مرکز بهداشت تا واکسن هجده ماهگیت رو که خیلی هم سخته بزنی
کلی گریه کردی و ما هم دلمون کباب شد ولی باید واکسن رو می زدی
یکی دو ساعت که از واکسنت گذشت انگار دردش شروع شد آخه همش دستت به پات بود و از درد شورتی که پات بود رو در میاوردی چندبار اینکارو کردی نانازم الانم خوابیدی,الهی فدات شم که توی خواب هم وقتی می خوای به پهلو شی درد می کشی
امیدوارم زیاد اذیت نشی
راستی خاله جون زهرا مامان ایلیا جونی ما رو به یه قرار وبلاگی دعوت کرد که بخاطر شرایطت عزیزم نتونستیم بریم ایشالا یه دفعه ی دیگه میریم و با ایلیا حسابی آتیش می سوزونی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی