برای مرد فردا............مانی

تولد شاهزاده کوچولوی ما بزرگ ترین و با ارزش ترین هدیه ایه که خدا می تونست بهمون بده  تولد ,قشنگ ترین جلوه ی قدرت خداست  خدایا سپاس مانی کوچولو صبح یازدهم دی نود مصادف با اول ژانویه چشمای قشنگش رو به دنیای ما باز کرد مامانی و بابایی تاریخ تولدش رو خیلی دوست دارن  و خودش رو که دیگه نگو و نپرس...         بیمارستان تولد پسر نازمون مانی عزیز تو بیمارستان خوب صارم که فوق تخصصی زنان و زایمان هست بدنیای ما پا گذاشت منو بابایی از بین بیمارستانای خوب و درجه یک تهران صارم رو انتخاب کردیم به چند دلیل:اول اینکه دکتراش بی نظیرن مثل دکتر کرم نیا که از بهت...

شب بیداری مانی قبل یه ماهگی یه وقتایی شبا بیدار بود و روزها می خوابید,ولی بعد یه مدتی انگار که شب و روز رو تشخیص داد وهمه چی مرتب شد اما حالا از وقتی که سرما خورده  ساعت خوابش یکم بهم ریخته مثلا دو سه شب بیدار میشه و منو هم بیدار می کنه و خیلی سر حال دوست داره بازی کنه, اگه چشامو ببندم موهامو میکشه یا می زنه به صورتم و همش میگه هوم ...اینقدر اینکارو میکنه تا بیدار شم  خیلی سخت دوباره می خوابونمش... اینم عکسش:  مشغول خوردن کناره های تختش ...

شب بیداری مانی قبل یه ماهگی یه وقتایی شبا بیدار بود و روزها می خوابید,ولی بعد یه مدتی انگار که شب و روز رو تشخیص داد وهمه چی مرتب شد اما حالا از وقتی که سرما خورده ساعت خوابش یکم بهم ریخته مثلا دو سه شب بیدار میشه و منو هم بیدار می کنه و خیلی سر حال دوست داره بازی کنه, اگه چشامو ببندم موهامو میکشه یا می زنه به صورتم و همش میگه هوم ...اینقدر اینکارو میکنه تا بیدار شم خیلی سخت دوباره می خوابونمش... اینم عکسش: مشغول خوردن کناره های تختش ...

مانی و شصت پاش قبلا مانی شصت پاشو به سمت دهنش می برد و اونو خیلی با مزه می خورد وقتی یاد گرفت که چهاردست و پا بره عادت شصت خوردن از سرش افتاد حالا که دیگه با تسلط می تونه بشینه همینکه چشش به شصت پاش می افته سرش رو می بره به سمتش جوری که کاملا می خوابه رو زمین و شروع میکنه به خوردن شصت پاش.. واقعاکه بچه ها چه بدن انعطاف پذیری دارن؟؟؟ این شعر  روبرای مانی که شصت پاشو می خوره می خونم: دویدم و دویدم رفتم به پام رسیدم   انگشتامو شمردم شصتمو بالا بردم دیدم که اون چاق تره کمی بداخلاق تره    گفتم:آهای شصت پا بگیر سرت رو بالا تو مامانی یا بابا؟تو خانمی یا آقا؟ شصت پا گفت من بابام &nbs...

مانی و شصت پاش قبلا مانی شصت پاشو به سمت دهنش می برد و اونو خیلی با مزه می خورد وقتی یاد گرفت که چهاردست و پا بره عادت شصت خوردن از سرش افتاد حالا که دیگه با تسلط می تونه بشینه همینکه چشش به شصت پاش می افته سرش رو می بره به سمتش جوری که کاملا می خوابه رو زمین و شروع میکنه به خوردن شصت پاش.. واقعاکه بچه ها چه بدن انعطاف پذیری دارن؟؟؟ این شعر روبرای مانی که شصت پاشو می خوره می خونم: دویدم و دویدم رفتم به پام رسیدم انگشتامو شمردم شصتمو بالا بردم دیدم که اون چاق تره کمی بداخلاق تره گفتم:آهای شصت پا بگیر سرت رو بالا تو مامانی یا بابا؟تو خانمی یا آقا؟ شصت پا گفت من بابام اون سه تا انگشت ...

پسرم باور نکن اگر شنیدی: آن زمان که توانستی بند کفش هایت را  خودت ببندی مرد شده ایی! والبته باور کن: هر وقت توانستی بند کفش های دوست داشتنی ات را خودت باز کنی و آن را به پا  برهنه ایی ببخشی مرد شده ایی... و من تو را باور دارم.. .  ...

پسرم باور نکن اگر شنیدی: آن زمان که توانستی بند کفش هایت را خودت ببندی مرد شده ایی! والبته باور کن: هر وقت توانستی بند کفش های دوست داشتنی ات را خودت باز کنی و آن را به پا برهنه ایی ببخشی مرد شده ایی... و من تو را باور دارم.. . ...

واکسن 6 ماهگی امروز صبح زودتر بیدار شدم و آماده شدیم تا بریم و واکسن 6 ماهگیت رو بزنی,البته یه روز زودتر از موعد آخه احتمالا دوشنبه می ریم شمال خونه ی مامان جون. قد و وزنت خدا رو شکر خوب بود.قدت 70cmو وزنت هم تقریبا 8grبود.وقتی که واکسن رو می زدی اینقدر جیغ زدی که همه دلشون سوخت برات داداشی..وقتی سوار ماشین شدیم هنوز هم هق هق می کردی. با اسباب بازی های خودت آروم نشدی وقتی عروسک خودمه آوردم ساکت شدی با تعجب بهش نگاه می کردی و تا تونستی موهاشو کشیدی   چند ساعت بعد واکسیناسیون تب کردی,واکسن قبلی هات اینطوری نبودی ولی اینبار شب که شد خیلی تبت بالا رفت بردیمت پیش دکتر گفت نمی شه کار خاصی کرد جز اینکه قطره استامینوفنت رو سر سا...