نمی دونم چرا هر روز به یه چیزی علاقه مند میشم!!!
الان دو سه روزه سیم و برق و پریز بدجوری رفته توی ذهنم و انگار حالا حالا ها قصد بیرون رفتن نداره!
نمی دونم چقدرش مربوط به جنسیتم میشه,آخه زیاد میشنوم که پسر یعنی همین...
مگه ما چه مونه هاااااااااااااان,فقط یکم کنجکاویم همین
حالا نمی دونم چرا من که میرم سمت پریز مامان و بابام اینقدر حالشون بد میشه,من که کاری نمی کنم
تازه وقتی میبینم دارن گوله میان منو دورم کنن از وسط برق بازی منم هیجانزده میشم و خودم رو می اندازم رو سیم و پریز و ...
قبلا که مامانی و بابایی می خواستن تی وی ببینن فقط کانال عوض می کردم و گاهی هم برا هیجانش صداش رو کم و زیاد می کردم اما دیگه اینکارا فاز نمی ده و منم رفتم تا از پایه جلوی تی وی تماشا کردنشون رو بگیرم ,این چه اشکالی داره من نمی دونم
اینجا هم حسابی مشغولم:این زندگییه که واسه مامان و بابام درست کردم
هیچ چیز سر جای خودش نیست
اینجا همچنان مشغول بودم اینم سیم آنتنه که دستمه
تعجب نکنید اینجوری منو میبینید از وقتی که هوا خیلی گرم شده دیگه دوست ندارم شورت یا شلوار پام باشه مامانی هی پام می کنه منم درش میارم تی شرتم رو چونکه زورم نمی رسه مجبورم دقت کنین مجبورم که تنم باشه
اینجا هم وقتی مامان رو دیدم دوربین به دست اومده و قصد دعوا و نصیحت و از این چیزا نداره جا خوردم
خوب حالا مامانی خودت که می دونی چقدر عاشق دوربینم ,پس بدون اینکه اشکم رو در بیاری بده بیاد