شانزدهمین ماهگرد
شانزده ماهه شدی ماه من
شانزدهمین ماهگردت مصادف شد با روز مادر
بزرگترین هدیه برای یه مادر سلامتی و عاقبت به خیری فرزندشه...
تقدیم به تمام فرشتگان خداوند...
کودکی که آماده ی تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید:
می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می توانم در آنجا زندگی کنم؟؟
خداوند پاسخ داد:از میان تعداد زیادی فرشتگان من یکی را برای مراقبت از تو انتخاب کرده ام.اما کودک هنوز مطمئن نبود که می خواهد برود یا نه.گفت:اما من در اینجا ,بهشت کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم که اینها برای شادی من کافی هستند.خداوند لبخند زد و گفت :فرشته ی تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد و تو عشق او را احساس خواهی کرد واین تو را شاد خواهد کرد.
کودک ادامه داد من چگونه بفهمم مردم چه می گویند در حالی که زبانشان را نمی دانم.؟؟خداوند:فرشته ی تو شیرین ترین و بهترین واژه ها را در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با صبوری به تو صحبت کردن را خواهد آموخت.کودک با ناراحتی گفت:وقتی می خواهم با شما صحبت کنم چه کنم؟؟؟
فرشته ات دست هایت را کنار هم قرار خواهد داد و به یاد خواهد داد که چگونه با من سخن بگویی...
کودک:شنیده ام که در زمین انسان های بدی هم زندگی می کنند چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟فرشته ات از تو مراقبت خواهد کرد حتی اگر به قیمت جانش تمام شود.
کودک با نگرانی ادامه داد:اما من همیشه از این که نمی توانم شما راببینم ناراحت خواهم بود.خداوند لبخند زد:فرشته ات همیشه درباره ی من با تو سخن خواهد گفت و راه بازگت به من را به تو خواهد آموخت.گرچه من همیشه در کنارت خواهم بود.
در این هنگام بهشت آرام بود اما صدایی از زمین شنیده می شد.کودک فهمید زمانش رسیده است که سفرش را آغاز کند.
او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید:اگر قرار است الان به زمین بروم,پس لطفا نام فرشته ام را به من بگو...
خداوند شانه ی کودک را نوازش کرد و گفت:
نام فرشته ات اهمیتی ندارد می توانی اورا.....
مادر ...................صدا کنی
مادر----------------م روزت مبارک