این روزهااااا
این روزها خیلی خوشگل ابراز احساس می کنی مثلا می گی باباتی(بابایی) دوست.یعنی دوست دارم بابایی.یه وقتایی هم شروع می کنی به چرخیدن دور خودت و بلند و با دستای گره کرده تو آسمون و کلی هیجان می گی باباتی(بابایی)من من,باباتی من من و بعد می ری سمت بابایی و می بوسیش
این روزها خیلی کنجکاوتر شدی عزیزم دوست داری هر چیزی رو خودت امتحان کنی همچنان کارهای پر خطر می کنی مثل دست زدن به سیم و برق و... تازه از علاقه ات به آب بازی هم کم نشد که هیچ بیشترم شد و همون روند رو ادامه میدی آب و لیوان و آتوش(قاشق) و یه لیوان اضافه . علاقه ات به لگو بازی هم زیاد و زیادتر شده تازه از سطلش هم برای دسترسی به روی اپن استفاده می کنی
این روزها یه رفتار نا مناسب جدید هم داری تو کارنامه ات:یاد گرفتی باج گیری کنی مثلا وقتی که می خوای عینک بابایی رو از رو چشاش برداری و با ممانعت ما مواجه میشی زود تند سریع میگی شاتانی...یعنی شکلات بدیم تا منصرف شی از عینک بابایی و از این دست موارد
این روزها وقتی میریم بیرون و بر میگردیم دم در که می خوام از کالسکه درت بیارم حاضر نیستی و محکم میچسبی به کالسکه و می گی ددر میو .بتی(بستنی).نون.تا شاید فرجی بشه و نریم خونه
این روزها همش گوشی تلفن رو برمی داری و میگی ننگ(زنگ بزنیم)بعدش هم میگی :سامان چوطولی؟یعنی سلام چطوری؟قربونت برم که اینقدر باحال احوالپرسی می کنی؟
این روزها دهمین مرواریدتم در اومده ,مبارکت باشه نفسم
همچنان عاشق ددری,چند شب پیش با عمو مسعود و خاله نرگس و آریا جون رفتیم پارک(که پارک رفتنمون هم کلی ماجرا داشت از این پارک به اون پارک)شما و آریا جون اون شب کمی به زبون خودتون صحبت کردین که بعدش همش عمو یا بابا رو صدا میزدی و می گفتی آآ لی لا لی لا لی لا یعنی آریا اینطوری صحبت می کنه و می خندیدی هر کی ندونه ما که می دونم چند وقتته وروجک
خاله گفتن کمی برات سخته و ترجیحا تمام خاله ها رو آبجی صدا میزنی
یه شب هم رفتیم عروسی عمو سهیل و خاله سحر که آریا جون هم بود بهمون خیلی خوش گذشت , اونجا یه دفعه تصمیم گرفتی بجای عمو گفتن اسمش رو صدا بزنی که بلند بلند همش می گفتی مسعود بیا و البته نسبت به چند شب قبلش کمی پیشرفت تو یادگیری اسم آریا داشتی و آدا صداش میزدی...یه چندتا عکس از شب عروسی رفتنت هست که گذاشتم برات:
مانی و آریا در حال تعامل
قربون اون خنده هات
وقتی که با مهلا جون آشنا شدی,مهلا جون بیا بریم نانای
خودم اجازتو از بابات گرفتم بیا بریم
اینم یه دوست دیگه
آریا جونم که مشکل صدا رو با کمی دستمال کاغذی تو گوشش حل کرد و رفت لالا