مانی عزیز تر از جانممانی عزیز تر از جانم، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره

برای مرد فردا............مانی

قهرمان زندگی من

1392/3/27 1:19
نویسنده : مامان مانی
350 بازدید
اشتراک گذاری

چند مدتیه خیلی تو نخ کارهای بابامم

همش چشمش بهشه تا ببینم دقیقا چطوری رفتار می کنه تا منم بتونم همون کارها رو بکنم,آخه می دونین چیه؟؟؟بابام قهرمان زندگی منه...

مثلا مثل بابایی روی مبل میشینم و کنترل تلویزیون رو می گیرم دستم یا یه وقتایی دوست دارم لباس بابایی رو تنم کنم تا بابایی بشم...

خلاصه این روزا همه ی زندگیم شده بابایی,تایمایی که بابایی سر کاره هی سراغش رو می گیرم

لباسش رو میارم و می بوسم و هی مامانم رو صدا می زنم و با اشاره به لباس می گم بابا...نمی دونم چندبار اینکارو می کنم ولی اونقدر زیاده که مامانم کلافه میشه

وقتایی هم که بابایی از کار بر می گرده کلی می بوسمش

بابایی وقتی خسته به خواب میره یهو برای بوسیدنش خودم رو می اندازم تو بغلش...

بابایی وحشت زده از خواب می پره و لبای غنچه شده ی منو که برای بوسیدنش آماده ی آماده است میبینه  لبخندی می زنه ودستی به سرم می کشه و دوباره می خوابه...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

زهرا مامان ایلیا
27 خرداد 92 4:13
عزیزم خصوصی تو چک کن