مانی عزیز تر از جانممانی عزیز تر از جانم، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

برای مرد فردا............مانی

شمال...

1391/11/20 19:40
نویسنده : مامان مانی
398 بازدید
اشتراک گذاری

رفتیم شمال

خونه تکونیه ما هم داستان شده,وسطش پیش بیاد مسافرت هم میریم.

از اونجایی که فرشا رو داده بودیم قالی شویی و خونه برات امن نبود,تصمیم گرفتیم خونه رو ترک کنیم

بابایی هم که آماده ی شمال رفتنه همیشه,وقتی مرخصی خواست گفتن همین چند روز رو اگه خواستی می تونی بری.از آخرای بهمن تا خود عید دیگه نمی شد.این شد که خیلی بی مقدمه و یهویی رفتیم.

امروز هم که جمعه است برگشتیم.جالب اینجا بود که تا رسیدیم دیدیم قالیشویی هم فرشامونو آورده

الانم که خوابیدی اومدم کانکت شدم پسرم

شب هم میریم خونه ی این یکی مامان جونت

اینجا کیاشهره,این هم یکی از بلندترین پل های چوبی دنیاست که از وسط تالاب کیاشهر رد میشه

و میرسه به دریا

اینم قدم های کوچولوت روی پل چوبی

اینم یه نما ازتالاب تو فصل زمستون

اینجا هم کنار استخر لاهیجانه روبروی کوکی های خوشمزه ی نوشین

وای هممون عاشقشیم و هر بار باید بخریمش

کنار استخر واستاده بودی و پرنده ها رو تماشا می کردی

اینجا هم آرامگاه کاشف السلطنه ,پدر چای ایرانه,تو همون خیابونی که به بام سبز منتهی میشه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

khale nasy
22 بهمن 91 11:53
salam azizam ma kheiliiiii khubim,shokre khoda. baz umadi o zudi rlafti?????????????? manam deltangetam dus junam.ishalla zudi mibinamet