مانی عزیز تر از جانممانی عزیز تر از جانم، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

برای مرد فردا............مانی

بازم مسافرت شمال...

1391/10/23 20:50
نویسنده : مامان مانی
398 بازدید
اشتراک گذاری

دو روز بعد تولدت رفتیم شمال

آخه بابایی باید به یه دوره ی آموزشی میرفت که تو شمال برگذار میشد به مدت یه هفته که وسط دوتا تعطیلی بود ماهم فرصت رو غنیمت شمردیم و رفتیم شمال خونه ی مامان جون

تو این مدت که اونجا بودیم همش به مامان جون میچسبیدی و من حسابی استراحت کردم

عاشق پیشی هستی که تو حیاط مامان جون ایناست,وقتی که مامان جون بردتت پیشی رو از نزدیک ببینی

شما یهو با کلی هیجان به سمت پیشی رفتی و به پشتش چنگ انداختی و پیشی به اون بزرگی رو گرفتی

پیشیه بدجوری غافل گیر شد اصلا به مغزش هم خطور نمی کرد که شما این حرکت رو بزنی...

خوشحالم که از حیوونا نمی ترسی,ناراحتم که پیشیه ترسید...حیوونی...

وقتی میریم شمال با دیدن همین چیزا خیلی ذوق زده میشی

و اسباب بازی ها و عروسک هات شکل واقعی به خودشون می گیرن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

khale nasy
23 دی 91 23:53
salam azizam.shomal khosh gozasht?, bebakhshid k nashod bahat ye gharar bezaram ,ma ham az tehran mehmoon dashtimo albate hanuz darim. in rooza yekami dargiram,age khoda khast shaiad b zudi khabaraie khoshi behet bedam, dooset daram. moni gol v shojaie khalaro bebus